السلام و علیک یا ابا عبدالله الحسین.
سید مجتبی علوی منش | سه شنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۵۱ ب.ظ
السلام و علیک یا ابا عبدالله الحسین
سالها گفتیم ما از کربلا از شهید عشق و میدان بلا
از غمش بر سینه و بر سر زدیم بوسه بر گهواره اصغر زدیم
باز هم گفتیم: مظلوما حسین! بی کس و بی بال و پر، تنها حسین!
فرصت دهید گریه کند بی صدا، فرات با تشنگان بگوید از آن ماجرا، فرات
گیرم فرات بگذرد از خاک کربلا باور مکن که بگذرد از کربلا، فرات
چشم فرات در ره او اشک بود و اشک زان گونه اشک*ها که مرا هست با فرات
حالی به داغ تازه*ی خود گریه می*کنی تا می*رسی به مرقد عباس، یا فرات
از بس که تیر بود و سنان بود و نیزه بود هفتاد حجله بسته شد از خیمه تا فرات
از طفل آب، خجلت بسیار می*کشم آن یوسفم که ناز خریدار می*کشم
در مشک تشنه، جرعه*ی آبی هنوز هست اما به خیمه*ها برسد با کدام دست؟
برخاست با تلاوت خون، بانگ یا اخا وقتی «کنار درک تو، کوه از کمر شکست»
تیری زدند و ساقی مستان ز دست رفت سنگی زدند و کوزه*ی لب تشنگان شکست!
شد شعله*های العطش تشنگان، بلند باران تیر آمد و بر چشم*ها نشست
میخواهم از خشکیدن دریا بگویم از تشنه کامیهای ماهیها بگویم
روزی که آب از شرم و خجلت آب میشد از داغ آن آلالهها بی تاب میشد
من حرفها از ظهر بی خورشید دارم من شکوهها از ماه، از ناهید دارم
ای کاش آن روز آسمان خون گریه میکرد هم ابر، هم رنگین کمان، خون گریه میکرد
مگر آن دست چه بخشید به آغوش فرات که از آن بوی علمدار تو بر میخیزد
دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم
فردا که کسی را به کسی کاری نیست دامان حسین اگر نگیرم چه کنم
عالم همه قطرهاند و دریاست حسین خوبان همه بندهاند و مولاست حسین
این زمین، کربُ بلاست، کعبه قالوا بلی است قتلگاه من صفا، مروهام طشت طلاست
هر کجا ملک خدا هست حسینیه توست هر که را مینگرم شور محرم دارد
نه محرم نه صفر بلکه همه دوره سال کعبه با یاد غمت جامه ماتم دارد
روضه خوان تو خدا، گریه کن تو آدم اشک ارثی است که ذریه آدم دارد
دشمنت کشت ولى نور تو خاموش نگشت آرى آن جلوه که فانى نشود نور خداست
التماس دعا
باز هم محرم امد ماه مجالس شور مجالس شام غریبانش ظهر تاسوعای عباسش عاشورای حسینش گلوی تیر خورده سه ساله اش باز هم از راه رسید خیلی خوشحالیم که امسال هم قسمت مون شد زنده باشیم و مجلس آقا امام حسین و بهتر از سال های دیگه برگزار کنیم
سالها گفتیم ما از کربلا از شهید عشق و میدان بلا
از غمش بر سینه و بر سر زدیم بوسه بر گهواره اصغر زدیم
باز هم گفتیم: مظلوما حسین! بی کس و بی بال و پر، تنها حسین!
فرصت دهید گریه کند بی صدا، فرات با تشنگان بگوید از آن ماجرا، فرات
گیرم فرات بگذرد از خاک کربلا باور مکن که بگذرد از کربلا، فرات
چشم فرات در ره او اشک بود و اشک زان گونه اشک*ها که مرا هست با فرات
حالی به داغ تازه*ی خود گریه می*کنی تا می*رسی به مرقد عباس، یا فرات
از بس که تیر بود و سنان بود و نیزه بود هفتاد حجله بسته شد از خیمه تا فرات
از طفل آب، خجلت بسیار می*کشم آن یوسفم که ناز خریدار می*کشم
در مشک تشنه، جرعه*ی آبی هنوز هست اما به خیمه*ها برسد با کدام دست؟
برخاست با تلاوت خون، بانگ یا اخا وقتی «کنار درک تو، کوه از کمر شکست»
تیری زدند و ساقی مستان ز دست رفت سنگی زدند و کوزه*ی لب تشنگان شکست!
شد شعله*های العطش تشنگان، بلند باران تیر آمد و بر چشم*ها نشست
میخواهم از خشکیدن دریا بگویم از تشنه کامیهای ماهیها بگویم
روزی که آب از شرم و خجلت آب میشد از داغ آن آلالهها بی تاب میشد
من حرفها از ظهر بی خورشید دارم من شکوهها از ماه، از ناهید دارم
ای کاش آن روز آسمان خون گریه میکرد هم ابر، هم رنگین کمان، خون گریه میکرد
مگر آن دست چه بخشید به آغوش فرات که از آن بوی علمدار تو بر میخیزد
دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم
فردا که کسی را به کسی کاری نیست دامان حسین اگر نگیرم چه کنم
عالم همه قطرهاند و دریاست حسین خوبان همه بندهاند و مولاست حسین
این زمین، کربُ بلاست، کعبه قالوا بلی است قتلگاه من صفا، مروهام طشت طلاست
هر کجا ملک خدا هست حسینیه توست هر که را مینگرم شور محرم دارد
نه محرم نه صفر بلکه همه دوره سال کعبه با یاد غمت جامه ماتم دارد
روضه خوان تو خدا، گریه کن تو آدم اشک ارثی است که ذریه آدم دارد
دشمنت کشت ولى نور تو خاموش نگشت آرى آن جلوه که فانى نشود نور خداست
التماس دعا
باز هم محرم امد ماه مجالس شور مجالس شام غریبانش ظهر تاسوعای عباسش عاشورای حسینش گلوی تیر خورده سه ساله اش باز هم از راه رسید خیلی خوشحالیم که امسال هم قسمت مون شد زنده باشیم و مجلس آقا امام حسین و بهتر از سال های دیگه برگزار کنیم
- ۹۲/۰۸/۱۴